پــاورقــی هـیـئت ...

کربلا دل ماست ، ما همه اهل دلیم ...

پــاورقــی هـیـئت ...

کربلا دل ماست ، ما همه اهل دلیم ...

مشخصات بلاگ

تا که پرسیدم ز قلبم عـشـق چیست
در جوابم این چنین گفـت و گریـســت
لیــلی و مجــنون فقط افسـانه ایست
عشق در دست حسـین بن علـیست

بایگانی
آخرین نظرات

آماده سازی مراسم برای ده شب شور و عشق

جمعه, ۲۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۱۲ ب.ظ

 شکر خدا که زندگی ام نذر روضه هاست ،

شکر خدا که روزی ام از سفره شماست .


شکر خدا که پای شما سینه می زنم

شکر خدا که درد مرا نامتان دواست .


عمری نفس زدم به هوای نگاهتان ،

عمری سرم به سایه این بیرق عزاست


قلبم به بزم هر شبتان خو گرفته است ،

چشمم به خاک خانه تان خوب آشناست


بر روی سنگ قبر من این گونه حک کنید

اینخانه زاد روضه و مجنون کربلاست....

اول که وارد سهل بن علی شدیم ، همه یه لحظه ساکت شدن ،
مونده بودیم در عرض چند شب چه جوری اینجا رو برا مراسم آماده کنیم.
هر کدوم از بچه ها نظری می داد ،
یکی میگفت کل مسجد رو سیاه پوش کنیم ،
یکی میگفت حیاط رو پوش بزنیم ،
یکی میگفت حیاط گرم کردنش سخته ، توی امامزاده برگزار کنیم
 و....
که خلاصه با یه روز کامل جدال بر سر چجور بستن مراسم نتیجه شد ،
نصف مسجد رو سیاه پوش کنیم و خیمه بزنیم .
و زنونه رو ببریم داخل امامزاده ...

خلاصه کار شبانه روزی بچه ها شروع شد ...

هر روز بعد کلاس ، هم وعده می شدیم، میومدیم امامزاده

هر کس گوشه ای از کار رو دست میگرفت و ...

گاهی انقدر گرم کار بودیم که ساعت از دستمون در می رفت و

انگار نه انگار ساعت یک و نیم شبه همینجور پیش می بردیم تا

 آخر سر خادم امامزاده میومد و ملتمسانه می خواست بریم و فردا برای بقیه اش بیایم ...

واقعا صمیمیت و یکدلی و پاکی و خلوص  مثال نازدنی میون بچه ها بود...

تا حالا انقدر یک رنگی رو یک جا ندیده بودم...

بچه ها دم همتون گرم ...



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی